- با یسته
- واجب، لازم، ضروری
معنی با یسته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لازم، ضروری، ملزم، واجب، شرط، لازم الاجرا
واجب لازم ضرور
واجب، لازم، ضروری، آنچه لازم و واجب باشد، برای مثال ندارد پدر هیچ بایسته تر / ز فرزند شایسته شایسته تر (نظامی۵ - ۷۸۰)
کپاه بسته جامه پوشیده، آماده قبا پوشیده و دگمه بسته، آماده مهیا حاضر
غیرلازم ناضرور: آری چه بارکشدحبلی گسسته ک وچه بکارآیدکوششی ازبنده نبایسته ک
رهاشده، رهایی یافته
لازم بودن، ضروری بودن
با لیاقت، مستحب، جایز، صالح، لایق
پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم
ترشروی، اندوهگین
نوعی پارچه نخی
لایق، سزاوار، زیبنده، خلیق
پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته
درخور، سزاوار، لایق، اندرخور، شایگان، ارزانی، بابت، خورا، خورند، سازوار، شایان، صالح، فراخور، فرزام، محقوق، مستحقّ، مناسب، باب
لازم بودن، واجب بودن، بایسته بودن، وایست، باییدن، دربایستن
Bassist
Deservedly, Welldeserved, Worthy
басист
заслуженно , заслуженный , достойный
Bassist
verdientermaßen, wohlverdient, würdig
басист
заслужено , заслужений , гідний
basista
zasłużenie, zasłużony, godny
应得地 , 应得的 , 值得的
baixista